دورکیم (دوم): مقدس و ناپسند

دورکیم (دوم): مقدس و ناپسند
Nicholas Cruz

در مقاله قبلی در مورد رویکردی به اندیشه امیل دورکیم (1858-1917) گفتیم که خوانش ماتریالیستی یا تقلیل گرایانه از کل کار او نباید انجام شود. جامعه شناس فرانسوی در تحلیل خود از آگاهی جمعی، پس از تأیید اینکه نهادهای اخلاقی و اجتماعی نه از استدلال و محاسبه، بلکه از علل و انگیزه های مبهم و غیرمرتبط با تأثیرات ناشی می شوند، اهمیت قابل توجهی به احساسات ناخودآگاه داد. آنها تولید می کنند و بنابراین نمی توانند توضیح دهند[1]. یک مثال کلاسیک می تواند مذهب باشد، موضوعی که در این بخش به آن خواهیم پرداخت.

به این ترتیب، مفهوم ارائه شده توسط دورکیم باید از مفهوم ناخودآگاه جمعی که توسط روانپزشک سوئیسی کارل جی یونگ که با این حال، سزاوار مقایسه مختصری است. دورکیم در طول کار خود بین آگاهی جمعی و آگاهی فردی تمایز قائل شد. او همچنین تمایز مشابهی بین شخصیت و فردیت قائل شد و اظهار داشت که نمی‌توان آنها را به عنوان مترادف صرف در نظر گرفت. شخصیت، به طور متناقض، غیرشخصی است، زیرا از عناصر فرافردی تشکیل شده است که از منبعی بیرونی می آیند. در حالی که فردیت با ویژگی های بیوشیمیایی هر انسان ارتباط دارد. مردم دنیا را متفاوت درک می کنند، زیرا در هر فردایده علیت محصول شرطی شدن طولانی مدت اجتماعی است که منشأ آن در توتمیسم است. بیایید به یاد بیاوریم که چگونه نمایش یک جگوار در مراسم اختصاص یافته به شکار به طور مؤثر باعث شکار خوب شد. منطقی فکر کردن به معنای تفکر غیرشخصی است، زیر گونه aeternitatis [6]. و اگر حقیقت پیوند نزدیکی با زندگی جمعی داشته باشد، و ما ایده کهن الگوهای یونگ را کپسول هایی از این حقیقت بدوی فرض کنیم که در اعماق ناخودآگاه راکد می ماند، شاید ایده همگامی می تواند باشد. با آن ارتباط زیادی دارد. وقتی صحبت از توضیح روابط علّی می شود، وزن بیشتری نسبت به مطالعات کلاسیک نشان می دهد.

در واقع، تأکید دورکیم بر منشأ اجتماعی همه مقوله هایی که بر اندیشه بشری حاکم است بسیار زیاد بود. که به یک معنا به جامعه جایگاهی داد که خود خدا در دین داشت. خداوند جامعه ای است که به خود احترام می گذارد و دین بر اساس واقعیت بنا شده است . جامعه انسان را همان چیزی می ساخت که هست و او را از قید طبیعت حیوانی رها می کرد و به موجودی اخلاقی تبدیل می کرد. به طور خلاصه، باورهای دینی به طور نمادین و استعاری واقعیت های اجتماعی را بیان می کنند، زیرا آنها پاسخ هایی را به شرایط خاصی از وجود انسان پیکربندی می کنند. به عنوان مورخ ازادیان میرچا الیاده، «دین» همچنان می‌تواند واژه‌ای مفید باشد، اگر در نظر بگیریم که لزوماً به معنای اعتقاد به خدا، خدایان یا ارواح نیست، بلکه تنها به تجربه امر مقدس اشاره دارد و بنابراین به مفاهیم مربوط می‌شود. از هستی، معنا و حقیقت. مقدسات و عناصر تشکیل دهنده آن بخشی از یک نمادگرایی منسوخ صرف نیستند، بلکه موقعیت‌های وجودی اساسی را آشکار می‌کنند که مستقیماً به انسان کنونی مربوط می‌شود[7]. اگر نیهیلیسم را از ریشه ریشه‌شناختی آن، به‌عنوان هیچ، بدون ریسمان (بدون رابطه، بدون پیوند) بدانیم[8]، دین به‌عنوان شکلی از religatio ظاهر می‌شود، رشته‌ای هدایت‌کننده که به وجود این حس می‌دهد که در جامعه معاصر توسط نیروهای عقلانی و تکنولوژیکی زندگی کاملاً نامرئی به نظر می رسد. رویکردی به امر باستانی، به امر اولیه، بدون شک برای غلبه بر خلاء وجودی که به نظر می رسد در جوامع ما حاکم است، ضروری است. با این حال، این بازگشت نباید از روی ساده لوحی انجام شود که بت پرستی و ایده آل سازی جوامع باستانی فرض می کند، بلکه باید از درکی باشد که علوم انسانی به عنوان یک تفسیر اسطوره ای و در نهایت، بررسی وجود اشکال نمادینی که از قدیم الایام تخیلی را پر کرده اندتاریخ جمعی جوامع


[1] تیراکیان، ای. (1962) جامعه شناسی و اگزیستانسیالیسم. بوئنوس آیرس: Amorrotou

[2] Ibid..

[3] Ibid..

همچنین ببینید: آیا سرطان و جمینی با هم سازگار هستند؟

[4] Mckenna, T (1993) The Delicacy of the Gods. بارسلونا: پایدوس

[5] یونگ، سی (2002) انسان و نمادهایش. Caralt: Barcelona

[6] تیریاکیان، ای. (1962) جامعه شناسی و اگزیستانسیالیسم. بوئنوس آیرس: Amorrotou

همچنین ببینید: پادشاه عصا در عشق

[7] Eliade، M. (2019) جستجو. تاریخ و معنای ادیان. Kairós: Barcelona

[8] Esquirol, J.M (2015) مقاومت صمیمی. صخره: بارسلونا

اگر می‌خواهید مقالات دیگری مشابه دورکهایم (II): مقدّسات و حرامات را بدانید، می‌توانید از دسته دیگران دیدن کنید.

نمایش های جمعی ظرافت های متفاوتی به خود می گیرند. این بازنمایی های جمعی در آگاهی جمعی یافت می شود و درونی شدن آنها در افراد ویژگی های عمومی جمعی را که در آن زندگی می کنیم را فراهم می کند. یعنی ناخودآگاه بر آگاهی فردی تأثیر می‌گذارند و حتی از آن فراتر می‌روند، زیرا بخشی از چیزی بالاتر و ماندگار از خودشان هستند: جامعه. بنابراین، بسته به جامعه ای که در آن قرار داریم (به یاد داشته باشید که برای دورکیم چیزی به نام جامعه جهانی وجود ندارد، بلکه به ویژگی ها و نیازهای افرادی که بخشی از آن هستند پاسخ می دهد. ) بازنمایی فردی از پدیده ها متفاوت خواهد بود. بازنمایی هایی که از او فراتر می رود، زیرا حتی اگر فردی بمیرد، جامعه بدون هیچ مزاحمتی به مسیر خود ادامه می دهد، به طوری که برتر از انسان است.

از سوی دیگر، بسته به پیچیدگی فرآیند جامعه پذیری که هرگز به روشی همگن اتفاق می افتد، افراد بر اساس تجربه زندگی خود تغییراتی را در بازنمایی های جمعی ایجاد می کنند. به عنوان مثال، در موردی که در اینجا به ما مربوط می شود، امر مقدس اگرچه ممکن است از عناصر کم و بیش مشترک در همه جوامع تشکیل شده باشد، اما در هر یک از آنها تفاوت های ظریفی دارد و حتی در سطح فردی بسته به چگونگی متفاوت است. دیده می شودکه اگرچه درست است که امر مقدس به این حقیقت بسیار کم اهمیت می دهد، زیرا بخشی از چیزی است که بسیار فراتر از فرد است. همانطور که بعدا خواهیم دید، دورکیم، مانند بسیاری از متفکران زمان خود، پیچیدگی را با برتری اشتباه گرفت. قبلاً دیده‌ایم که چگونه آگوست کنت جامعه‌شناسی را به‌عنوان علمی برتر در نظر می‌گیرد، زیرا از نظر او پیچیده‌ترین علوم است.

ما می‌توانیم شباهت بازنمایی‌های اجتماعی دورکیمی را با کهن الگوهای یونگی ببینیم. بروز آن از طریق ناخودآگاه از نظر یونگ، کهن الگوها به شیوه ای مشابه عمل می کنند، به عنوان بازنمایی از آنچه او کلیت روان نامید، از خود، که به عنوان نمادهای ناخودآگاه جمعی ظاهر می شود و زمانی آشکار می شود که آگاهی به فشار خاصی برای انجام وظایف نیاز داشته باشد. که نمی توانست به تنهایی اجرا کند. ما قطعاً با بخش‌هایی از یک کل روبرو خواهیم بود که تجلی آن به نمادها، آیین‌ها و اسطوره‌های موجود در تاریخ بشریت پیوند خورده است. برای اینکه فرآیند تشخصی که برای هر انسانی برای دستیابی به خودشناسی لازم است، رخ دهد، کهن الگوها مانند خرده نان ظاهر می شوند که باید شناسایی و تفسیر شوند تا مسیری را طی کنیم که ما را به سمت خود شدن سوق می دهد. به عنوان مثال، کهن الگوی مربوط به آیین‌های باستانی، تشریفات است.هر انسانی باید فرآیندی را طی کند که او را به مشارکت در امر متعالی و قدسی سوق می دهد. اگرچه سکولاریزاسیون جامعه این عمل را قداست زدایی و ابهام زدایی کرده است، هر انسانی لحظاتی از بحران و رنج وجودی را پشت سر می گذارد که به منزله مصائب آغازین است و پس از غلبه بر آنها، به خود نزدیک می شود. آغاز را می توان در نمادهای کهن الگویی موجود در رویاها یا رؤیاهای ناخودآگاه (بازنمایی های جمعی، به تعبیر دورکیمی) که نماد آیین گذر به بلوغ روانی است، که به معنای پشت سر گذاشتن بی مسئولیتی کودکانه است، تشخیص داد.

ما ملاقات خواهیم کرد. بنابراین، قبل از سطوح مختلف ناخودآگاه. در حالی که آگاهی جمعی دورکیمی در سطح اول و نزدیکتر به آگاهی قرار می گیرد، ناخودآگاه جمعی در عمق بیشتری قرار می گیرد. بازنمایی‌های جمعی دورکیم بر نگرانی جامعه‌شناس بین دوگانگی فرد و جامعه تأکید می‌کند، که او ویژگی‌های پویا را به آن نسبت می‌دهد. همانطور که جامعه در فرد درونی می شود، فرد نیز در جامعه درونی می شود . به این معنا که فرد نه تنها از یک بخش اجتماعی تشکیل شده است که با ساختار زیستی خود بیگانه است، که بسته به جوامع مختلف (اگر نه).چیزی شبیه جامعه جهانی وجود دارد، بنابراین طبیعت انسانی جهانی نیز وجود ندارد)، اما همان فرد خود را بیرونی می کند و بر جامعه تأثیر می گذارد و آن را اصلاح می کند و فرآیندهای تغییر را معرفی می کند. بنابراین، بخش اجتماعی انسان، که از کل تاریخ جامعه تشکیل شده است، نیز در سطح عمیق تری لنگر انداخته می شود، به گونه ای که از هرگونه تحلیلی که منحصراً از عقل ناشی می شود، در امان است.

در اشکال ابتدایی زندگی مذهبی (1912) دورکیم سعی کرد منشأ بازنمایی های جمعی را دریابد و تحلیلی از آنچه در آن زمان قدیمی ترین جوامع در نظر گرفته می شد انجام داد: جامعه بومی استرالیا. دورکیم در مطالعه خود در مورد دین توتم دریافت که نمادهای نمادین توتمیک بازنمایی خود جامعه هستند. و آنها در خدمت کارکرد انسجام اجتماعی هستند که جامعه شناس به دین نسبت داده است. به عنوان مثال، زمانی که قبایل در مراسم خود از نماد یک جگوار استفاده می کردند، کاری که انجام می دادند تقلید از آن جگوار بود، به گونه ای که شیء تقلیدی ارزش بسیار بیشتری نسبت به شیء تقلیدی پیدا می کرد. این مناسک برای مثال برایدر شکار پیشرفت هایی به دست آورید، به طوری که با نشان دادن اعضای قبیله به حیوان، آنها به همان شکل درآمدند و به اهداف خود دست یافتند. بنابراین، به گفته جامعه شناس، خدایان چیزی بیش از نیروهای جمعی نیستند که تحت شکل مادی تجسم یافته اند . برتری خدایان بر انسانها برتری گروه بر اعضای آن است. [2]

اکنون، دوگانگی مقدس و اهانت آمیز موجود در اکثر نظام های دینی از کجا می آید؟ تئوری هایی مانند آنیمیسم یا طبیعت گرایی تأیید می کنند که چنین تمایزی در پدیده های طبیعی یک نظم فیزیکی یا بیولوژیکی نهفته است. برخی دیگر استدلال کرده‌اند که منشأ آن در حالت‌های رویا یافت می‌شود، جایی که به نظر می‌رسد روح بدن را ترک می‌کند و وارد دنیای دیگری می‌شود که توسط قوانین خودش اداره می‌شود. و از سوی دیگر، به فرضیه هایی برمی خوریم که نیروهای طبیعت و مظاهر کیهانی را منشأ الوهیت می دانند[3].

البته توقف در تأمل در مورد یک موضوع پیش پا افتاده نیست. موضوعی که در طول تاریخ بشریت هم رد و هم شیفتگی ایجاد کرده است. دورکیم بسیار واضح بود: نه انسان و نه طبیعت امر مقدس را به عنوان عنصر سازنده شامل نمی شود، بنابراین برای تجلی آن باید منبع دیگری وجود داشته باشد که برای او جز جامعه نمی تواند باشد. مجالس تشریفاتی بر خلاف زندگی روزمره برانگیختجوش و خروش در میان افراد، که خود را از دست دادند و با کل قبیله یکی شدند. به طور خلاصه، منبع دنیای دینی شکلی از تعامل اجتماعی است که افراد آن را به عنوان دنیای دیگری درک می کنند ، زیرا تجربه فردی و معمولی بیگانه است. اهمیت آیین‌ها حول این معنا می‌چرخد، به‌عنوان راهی برای مقدس‌شدن روزمرگی، جداسازی آن و در عین حال ایجاد انسجام برای جامعه با تحقق جنبه‌های مربوط به خود در قالب مناسک یا اشیا.

بنابراین، کل محیط اجتماعی برای ما به نظر می رسد که گویی نیروهایی در آن زندگی می کنند که در واقعیت فقط در ذهن ما وجود دارند. همانطور که می بینیم، دورکیم اهمیتی اساسی به امر نمادین در زندگی اجتماعی می دهد و علاقه خود را بر روابط بین ذهن و ماده متمرکز می کند، چیزی که یونگ را نیز به وسواس می کشاند. معنای اشیا از خصوصیات ذاتی آنها ناشی نمی شود، بلکه از این واقعیت ناشی می شود که آنها نمادهای بازنمایی جمعی جامعه هستند . ایده ها یا بازنمایی های ذهنی نیروهایی هستند که از احساسی ناشی می شوند که جامعه به اعضای خود القا می کند و همیشه به اعتقاد جامعه به آنها وابسته است [4]. ما در اینجا همان ایده نیاز به مشروعیت اشکال اجتماعی برای عملکرد جامعه را می یابیم که توسط نظریه پردازان حمایت می شود.اجماع اجتماعی نهادهای اجتماعی تا زمانی که باورهای پیرامونشان حفظ شود، وجود دارند و به همان روشی کار می کنند که انجام می دهند. این امر تأیید قضیه معروف توماس است: " اگر افراد موقعیتی را واقعی تعریف کنند، در پیامدهای آن واقعی خواهد بود ". رابرت کی مرتون، جامعه شناس، از قضیه توماس برای تعریف آنچه که او آن را پیشگویی خودشکوفایی نامید، استفاده کرد و پدیده هایی را که در خلال سقوط سال 1929 رخ داد، تجزیه و تحلیل کرد. هنگامی که شایعه نادرستی مبنی بر ورشکستگی بانک ها منتشر شد، همه دویدند تا سپرده های خود را از آنها پس بگیرند. ، ترک بانک ها، عملاً ورشکست شده است. به طور خلاصه، باورها نیروهای قدرتمندی هستند که پیامد آنها می تواند عینی و ملموس باشد و نه تنها نسبت به سطح ذهنی . نادرست به حقیقت تبدیل می شود و پیامدهای قابل توجهی در سطح واقعی دارد. یعنی روابط بین روان و ماده می تواند پویایی و دوسویه بسیار بیشتری نسبت به آنچه در نگاه اول به نظر می رسد حفظ کند.

یونگ این موضوع را با مفهوم همزمانی خود نشان می دهد. همزمانی پدیده ای است که از هرگونه توضیح علت و معلولی فرار می کند. آنها ظاهراً رویدادهای نامرتبط هستند که هنگام فعال شدن یک کهن الگو رخ می دهند. یعنی دو رویدادی که به طور همزمان رخ می‌دهند که از نظر معنا به شیوه‌ای علّی به هم مرتبط می‌شوند[5]. ما قبلا ملاقات می کردیمتصادفات مهمی که ناخودآگاه به هم می‌پیوندد و معنا می‌بخشد، به گونه‌ای که به نظر می‌رسد رابطه‌ای شبیه رابطه علت و معلولی را حفظ می‌کنند. دورکیم همچنین منشأ ایده علت و همچنین مفاهیم زمان و مکان حاکم بر مقوله‌های تفکر بشری را تحلیل خواهد کرد. برای دورکیم، این در مورد مفاهیمی نیست که پیشینی ظاهر می شوند، بلکه منشأ آنها اجتماعی است. ریتم زندگی باعث پیدایش ایده زمان و توزیع بوم شناختی قبیله به اولین مفاهیم مقوله فضا شد. مفهوم علیت به عنوان پیوندی بین پدیده ها به همین رابطه پاسخ می دهد. دیوید هیوم اشاره کرده بود که تجربه حسی ما از طبیعت به خودی خود نمی تواند ما را به مقوله منطقی علت هدایت کند. ما متوالی از احساسات را درک می کنیم، اما هیچ چیز نشان نمی دهد که بین آنها رابطه علت و معلولی وجود دارد . این رابطه، به گفته دورکیم، بر ایده کارآمدی دلالت دارد. علت چیزی است که می تواند تغییر خاصی ایجاد کند. قدرتی است که هنوز به صورت نیرو ظاهر نشده است و یکی از آثار آن تحقق این قدرت است. در جوامع بدوی آن زور mana ، wakan یا orenda بود، نیرویی غیرشخصی که می‌توان با پیروی از مناسک مناسب مرتبط با جادو به آن استناد کرد. بنابراین این که عقل بدون چون و چرا می پذیرد




Nicholas Cruz
Nicholas Cruz
نیکلاس کروز یک تاروت خوان باتجربه، علاقه مند معنوی و یادگیرنده مشتاق است. نیکلاس با بیش از یک دهه تجربه در قلمرو عرفانی، خود را در دنیای تاروت و کارت خوانی غوطه ور کرده است و دائماً به دنبال گسترش دانش و درک خود است. او به‌عنوان یک شهود زاده طبیعی، توانایی‌های خود را برای ارائه بینش و راهنمایی عمیق از طریق تفسیر ماهرانه‌اش از کارت‌ها تقویت کرده است.نیکلاس یک باور پرشور به قدرت دگرگون کننده تاروت است و از آن به عنوان ابزاری برای رشد شخصی، خود اندیشی و توانمندسازی دیگران استفاده می کند. وبلاگ او به عنوان بستری برای به اشتراک گذاشتن تخصص او عمل می کند و منابع ارزشمند و راهنمای جامعی را برای مبتدیان و متخصصان باتجربه ارائه می دهد.نیکلاس که به خاطر طبیعت صمیمی و نزدیک خود شناخته شده است، یک جامعه آنلاین قوی با محوریت تاروت و کارتخوانی ایجاد کرده است. میل واقعی او برای کمک به دیگران برای کشف پتانسیل واقعی خود و یافتن وضوح در میان عدم قطعیت های زندگی در بین مخاطبانش طنین انداز می شود و محیطی حمایت کننده و تشویق کننده برای کاوش معنوی ایجاد می کند.علاوه بر تاروت، نیکلاس عمیقاً با اعمال معنوی مختلف از جمله طالع بینی، اعداد شناسی و شفابخشی کریستال نیز ارتباط دارد. او به خود می بالد که رویکردی کل نگر برای پیشگویی ارائه می دهد و از این روش های مکمل استفاده می کند تا تجربه ای کامل و شخصی را برای مشتریان خود فراهم کند.به عنوان یکنویسنده، سخنان نیکلاس بدون زحمت جاری می شود و تعادلی بین آموزه های روشنگر و داستان سرایی جذاب ایجاد می کند. او از طریق وبلاگ خود، دانش، تجربیات شخصی و خرد کارت ها را در هم می آمیزد و فضایی را ایجاد می کند که خوانندگان را مجذوب خود می کند و کنجکاوی آنها را برمی انگیزد. چه یک مبتدی باشید که به دنبال یادگیری اصول اولیه هستید و چه یک جوینده کارکشته که به دنبال بینش های پیشرفته هستید، وبلاگ نیکلاس کروز در مورد یادگیری تاروت و کارت ها منبعی برای همه چیزهای عرفانی و روشنگر است.